شب سردی است ومن افسرده. !راه دوری است وپایی خسته .!تیرگی هست وروشنایی مرده .! میکنم تنهاازجاده عبور _! دورماندندزمن ادم ها .! سایه ای ازسردیوارگذشت .! غمی افزودمرابرغم ها
,
! m !
تاریخ: جمعه 3 / 7 / 1392برچسب:کتیج,کتیج تارنگارحامدرئیسی شعرعاشقانه,
ارسال توسط حامدرئیسی
افتاب است وبیابان چه فراخ! نیست درآن نه گیاه و نه درخت ! غیراوای غرابان ,دیگر _ _ _ _ بسته هربانگی ازاین وادی رخت ! درپس پرده ای ازگردوغبار ! نقطه ای لرزدازدورسیاه : چشم اگرپیش رودمیبیند آدمی هست که می پوید راه . §§ m §§
تاریخ: دو شنبه 30 / 6 / 1392برچسب:کتیج,کتیج تارنگارحامدرئیسی شعرعاشقانه,
ارسال توسط حامدرئیسی
ریخته سرخ غروب جابه جابرسرسنگ! کوه خاموش است می خروشدرود! مانده دردامن دشت خرمنی رنگ کبود! سایه آمیخته باسایه سنگ باسنگ گرفته پیوند! روزفرسوده به ره می گذردجلوه گرامده درچشمانش! نقش اندوه پی یک لبخند( ( m
تاریخ: دو شنبه 30 / 6 / 1392برچسب:کتیج,کتیج تارنگارحامدرئیسی شعرعاشقانه,
ارسال توسط حامدرئیسی
آخرین مطالب